راهی که آمدیم- قسمت ۴۲- اعلان رسمی قتل مجاهدین
Mar 10, 2020 ·
22m 35s
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
پیچیدهترین دوران پس از ۴تیر ۵۹ (اعلان رسمی قتل مجاهدین)
چكيده حرف خميني كه بعداً هم صدها و هزاران بار توسط سران و سردمداران و دژخيمان و مزدوران رژيم و حكام شرع و دادستانهاي ارتجاع و رؤساي قوه قضاييه او تكرار شد اين بود كه مجاهدين بدتر از كفار و دشمن اصلي اين رژيم هستند. بهعنوان مثال رئيس دادگاه ارتجاع در شهر بم هنوز يك ماه از حرفهاي خميني نگذشته، رسماً در 2مرداد59 نوشت و مهر كرد كه:
«مجاهدين خلق به فرمان امام خميني مرتدين و از كفار بدترند. هيچگونه احترام مالي ندارند، بلكه حياتي هم ندارند. لذا دادگاه انقلاب اسلامي به شكايت دروغي آنها وقعي نگذارد».
بنگريد كه اين يك مقام قضايي رژيم آخوندهاست كه نزديك به 30سال پيش، بدون اينكه مجاهدين كمترين خشونت و يا حتي يك شليك كردهباشند، ميگويد بهفرمان خميني مجاهدين حرمت حيات هم ندارند.
دژخيم مزبوركه آخوندي به نام علامه بود اين را در جواب شكواييه يك كتابفروش هوادار مجاهدين در شهر بم مينويسد كه مزدوران ارتجاع به كتابفروشي او حمله نموده و آن را تبديل به ويرانه كردهاند. حتي تعداد زيادي قرآن را هم پاره نموده و پولهاي آن را هم به غارت برده بودند. اين در شرايطي بود كه بهگفته سردمداران و سركردگان و ايادي رژيم، مجاهدين در سراسر ايران حدود 500هزار ميليشيا داشتند.
آقامحمدي رئيس ستاد تروريستي نصر كه مسئول امور عراق در دفتر خامنهاي و سپس معاون سياسي راديو و تلويزيون رژيم بود يكبار گفت:
«در اوايل انقلاب شايد حدود 500هزار ميليشيا گروههاي تروريستي در كشور سامان داده بودند»(تلويزيون رژيم 25/12/78).
روزنامه عصر آزادگان به تاريخ 14دي1378 به قلم اكبر گنجي كه نوشته بود:
«گروههايي بود كه رهبري استثنايي و كاريزمايي امام خميني را قبول كرده بودند. جبهه دوم متشكل از شخصيتها و گروههاي سياسي بود كه با رهبري امام در دوران تأسيس دولت مسأله داشتند…
دسته دوم شامل گروههاي مسلحي بود كه با اصل انقلاب و شكلگيري جمهوري اسلامي مسأله داشتند… فرقه رجوي در رأس اين سازمانهاي تروريستي قرار داشت… و با پشتيباني پانصدهزار ميليشيا (شبه نظاميان) كه در سراسر ايران سازماندهي كردهبودند، ميتوانند هسته اصلي نيروهاي جبهه اول را كه در حول و حوش امام قراردارند، قلع و قمع كرده و جمهوري خلقشان را برقراركنند».
قاضي شهرستان بم از استان كرمان
در زير شكايتنامه يك هوادار مجاهدين به خاطر حمله باندهاي چماقدار به خانه اش نوشت : منافقين (مجاهدين ) به فتواي حضرت امام خميني هيچگونه حرمت مالي وجاني ندارند. اين يك حكم جمعي درمورد سركوب ونابودي جمعي مجاهدين و حاميانشان بود و بعد ها آخوند يزدي رئيس قوه قضاييه رژيم اعلام كرد امام فرموده اند....حكم قضايي در باره مجاهدين اين است كه مجموع سازمان و تشكيلات محكوم شده نه فرد فرد, تا در تطبيق عنوان مفسد و محارب نيازي به تحقيق باشد.خوب است به صحبتهای خمینی ودشمنی هیستریکش در فاز سیاسی توجه کند....
صحبتهای خمینی و اعلان رسمی جنگ علیه مجاهدین را در جلسه قبل گفتیم حال ببینیم مجاهدین در مقابل این جنگ افروزی خمینی چه کردند و چرا؟
هزار ميليشيا و تعطيل دفاتر در 250نقطه
اما در روز 4تير1359 پس از اعلان جنگ رسمي و آشكار خميني، ما بازهم براي به تأخيرانداختن جنگ و خونريزي و استمرار مسالمت، توانستيم اوضاع را كنترل كنيم و جنگ محتوم و در تقدير را، باز هم يكسال ديگر بهتأخير بيندازيم. همان شب اطلاعيه تعطيل بيش از 250ستاد و دفتر مجاهدين در سراسر كشور را نوشتيم و از اين پس مجاهدين تا آنجا كه امكانپذير بود به مبارزه مخفي يا نيمهمخفي روي آوردند و صدهاهزار نفر از هواداران هم كه امكان مخفيكردن آنها وجود نداشت شيوههاي كار خود را عوض كردند و به گستردهترين صورت در تمامي شهرها و روستاهاي كشور به پهنكردن بساطهاي ثابت يا سيار خياباني همت گماشتند. خميني فكر ميكرد اگر از مقرها و ستادهايمان بيرون برويم ديگر كار تمام است اما نتيجه معكوس شد و پيوند هرچه بيشتري بين خلق و مجاهدخلق برقرار گرديد. درعينحال سركوب و دستگيري و شكنجه و قتل مجاهدين نيز همچنانكه حاكمان شرع خميني ميگفتند و مينوشتند بيدريغ ادامه داشت.
بهراستي كه كنترل نيروي عظيم مجاهدين بهنحوي كه در برابر آن همه جنايتها عكسالعمل نشان ندهند، يك گلوله از جانب ما شليك نشود و حتي يك نفر هم بهدست ما سهواً كشته نشود، كار شگفت و بيمانندي بود كه با انضباط فوق تصور نسل انقلاب محقق شد.
مجاهدين طي دوسال فعاليت سياسي در فضاي نيمه دمكراتيك و با استفاده از اشكال مسالمت آميز و علني و قانوني , خودشان را بعنوان بزرگترين نيروي سياسي ايران تثبيت كردند و تيراژ نشريه شان به بيش از 500 هزار رسيد كه چندين برابرروزنامه هاي رسمي بود. درسالهاي اخير مقامهاي رژيم ازجمله جلايي پور از سران باند خاتمي و از سركردگان قبلي سپاه پاسدران در نوشته هاي خود شمار ميليشياي سازمانيافته ومتشكل مجاهدين در سراسر كشور را 500هزار نفر اعلام كردند. اما دراين ميان مهمترين مسأله براي خميني اين بود كه مجاهدين در مبارزه آزاديخواهانه و ضد ارتجاعي در رأس جبهه يي از نيروهاي ترقيخواه وناراضي در سراسر كشور قرار گرفتند و به تهديد اصلي رژيم و آنتي تز تاريخي و اجتماعي و سياسي جريان خميني تبديل شدند.
اوجگیری اختلاف مجاهدین ومردم و حتی نمایندگان مجلس و رئیس جمهور وقت با خمینی
پيشروي مجاهدين درصحنه سياسي با شعار آزادي و گسترش حمايت ازمجاهدين درصحنه اجتماعي, بحران سياسي را به درون رژيم خميني ريخت و تضادهاي دروني آن را تشديد كرد. در خرداد 1359(ژوئن 1980) شماري براثر اوج گيري نفرت اجتماعي از چماقداري و سركوب مجاهدين , شماري از ازنمايندگان مجلس رژيم طي يك موضعگيري خواستار مقابله با چماقداران شدند. خميني به فرزندش احمد دستور داد دراين زمينه موضعگيري كند تا به نحوي چهره خودش را حفظ كند. اما بحران سياسي و اختلافات دروني رژيم رو به افزايش بود. بخصوص اختلافات دروني بين بني صدر كه به عنوان رئيس جمهور در رأس قوه اجرايي بود و حزب جمهوري اسلامي كه از طريق نفوذ خود درمجلس يك نخست وزير نامطلوب ( محمدعلي رجايي) را به بني صدر تحميل كرده و عملا دولت را دراختيارخود گرفته بود, بالا گرفت . اين بحران دروني , كه در واقع بازتاب بحران بين مردم و مجاهدين ازيك سو و كل رژيم ازسوي ديگر بود, در اواخر سال 59 به اوج خود رسيد و در مراسم بزرگداشت وفات مصدق در دانشگاه تهران در اوخر اسفند59(مارس81) به زدو خوردهاي خياباني منجر گرديد. متعاقبا خميني هيأتي را براي حل اختلافات دروني رژيمش تشكيل داد ولي به نتيجه نرسيد.
چكيده حرف خميني كه بعداً هم صدها و هزاران بار توسط سران و سردمداران و دژخيمان و مزدوران رژيم و حكام شرع و دادستانهاي ارتجاع و رؤساي قوه قضاييه او تكرار شد اين بود كه مجاهدين بدتر از كفار و دشمن اصلي اين رژيم هستند. بهعنوان مثال رئيس دادگاه ارتجاع در شهر بم هنوز يك ماه از حرفهاي خميني نگذشته، رسماً در 2مرداد59 نوشت و مهر كرد كه:
«مجاهدين خلق به فرمان امام خميني مرتدين و از كفار بدترند. هيچگونه احترام مالي ندارند، بلكه حياتي هم ندارند. لذا دادگاه انقلاب اسلامي به شكايت دروغي آنها وقعي نگذارد».
بنگريد كه اين يك مقام قضايي رژيم آخوندهاست كه نزديك به 30سال پيش، بدون اينكه مجاهدين كمترين خشونت و يا حتي يك شليك كردهباشند، ميگويد بهفرمان خميني مجاهدين حرمت حيات هم ندارند.
دژخيم مزبوركه آخوندي به نام علامه بود اين را در جواب شكواييه يك كتابفروش هوادار مجاهدين در شهر بم مينويسد كه مزدوران ارتجاع به كتابفروشي او حمله نموده و آن را تبديل به ويرانه كردهاند. حتي تعداد زيادي قرآن را هم پاره نموده و پولهاي آن را هم به غارت برده بودند. اين در شرايطي بود كه بهگفته سردمداران و سركردگان و ايادي رژيم، مجاهدين در سراسر ايران حدود 500هزار ميليشيا داشتند.
آقامحمدي رئيس ستاد تروريستي نصر كه مسئول امور عراق در دفتر خامنهاي و سپس معاون سياسي راديو و تلويزيون رژيم بود يكبار گفت:
«در اوايل انقلاب شايد حدود 500هزار ميليشيا گروههاي تروريستي در كشور سامان داده بودند»(تلويزيون رژيم 25/12/78).
روزنامه عصر آزادگان به تاريخ 14دي1378 به قلم اكبر گنجي كه نوشته بود:
«گروههايي بود كه رهبري استثنايي و كاريزمايي امام خميني را قبول كرده بودند. جبهه دوم متشكل از شخصيتها و گروههاي سياسي بود كه با رهبري امام در دوران تأسيس دولت مسأله داشتند…
دسته دوم شامل گروههاي مسلحي بود كه با اصل انقلاب و شكلگيري جمهوري اسلامي مسأله داشتند… فرقه رجوي در رأس اين سازمانهاي تروريستي قرار داشت… و با پشتيباني پانصدهزار ميليشيا (شبه نظاميان) كه در سراسر ايران سازماندهي كردهبودند، ميتوانند هسته اصلي نيروهاي جبهه اول را كه در حول و حوش امام قراردارند، قلع و قمع كرده و جمهوري خلقشان را برقراركنند».
قاضي شهرستان بم از استان كرمان
در زير شكايتنامه يك هوادار مجاهدين به خاطر حمله باندهاي چماقدار به خانه اش نوشت : منافقين (مجاهدين ) به فتواي حضرت امام خميني هيچگونه حرمت مالي وجاني ندارند. اين يك حكم جمعي درمورد سركوب ونابودي جمعي مجاهدين و حاميانشان بود و بعد ها آخوند يزدي رئيس قوه قضاييه رژيم اعلام كرد امام فرموده اند....حكم قضايي در باره مجاهدين اين است كه مجموع سازمان و تشكيلات محكوم شده نه فرد فرد, تا در تطبيق عنوان مفسد و محارب نيازي به تحقيق باشد.خوب است به صحبتهای خمینی ودشمنی هیستریکش در فاز سیاسی توجه کند....
صحبتهای خمینی و اعلان رسمی جنگ علیه مجاهدین را در جلسه قبل گفتیم حال ببینیم مجاهدین در مقابل این جنگ افروزی خمینی چه کردند و چرا؟
هزار ميليشيا و تعطيل دفاتر در 250نقطه
اما در روز 4تير1359 پس از اعلان جنگ رسمي و آشكار خميني، ما بازهم براي به تأخيرانداختن جنگ و خونريزي و استمرار مسالمت، توانستيم اوضاع را كنترل كنيم و جنگ محتوم و در تقدير را، باز هم يكسال ديگر بهتأخير بيندازيم. همان شب اطلاعيه تعطيل بيش از 250ستاد و دفتر مجاهدين در سراسر كشور را نوشتيم و از اين پس مجاهدين تا آنجا كه امكانپذير بود به مبارزه مخفي يا نيمهمخفي روي آوردند و صدهاهزار نفر از هواداران هم كه امكان مخفيكردن آنها وجود نداشت شيوههاي كار خود را عوض كردند و به گستردهترين صورت در تمامي شهرها و روستاهاي كشور به پهنكردن بساطهاي ثابت يا سيار خياباني همت گماشتند. خميني فكر ميكرد اگر از مقرها و ستادهايمان بيرون برويم ديگر كار تمام است اما نتيجه معكوس شد و پيوند هرچه بيشتري بين خلق و مجاهدخلق برقرار گرديد. درعينحال سركوب و دستگيري و شكنجه و قتل مجاهدين نيز همچنانكه حاكمان شرع خميني ميگفتند و مينوشتند بيدريغ ادامه داشت.
بهراستي كه كنترل نيروي عظيم مجاهدين بهنحوي كه در برابر آن همه جنايتها عكسالعمل نشان ندهند، يك گلوله از جانب ما شليك نشود و حتي يك نفر هم بهدست ما سهواً كشته نشود، كار شگفت و بيمانندي بود كه با انضباط فوق تصور نسل انقلاب محقق شد.
مجاهدين طي دوسال فعاليت سياسي در فضاي نيمه دمكراتيك و با استفاده از اشكال مسالمت آميز و علني و قانوني , خودشان را بعنوان بزرگترين نيروي سياسي ايران تثبيت كردند و تيراژ نشريه شان به بيش از 500 هزار رسيد كه چندين برابرروزنامه هاي رسمي بود. درسالهاي اخير مقامهاي رژيم ازجمله جلايي پور از سران باند خاتمي و از سركردگان قبلي سپاه پاسدران در نوشته هاي خود شمار ميليشياي سازمانيافته ومتشكل مجاهدين در سراسر كشور را 500هزار نفر اعلام كردند. اما دراين ميان مهمترين مسأله براي خميني اين بود كه مجاهدين در مبارزه آزاديخواهانه و ضد ارتجاعي در رأس جبهه يي از نيروهاي ترقيخواه وناراضي در سراسر كشور قرار گرفتند و به تهديد اصلي رژيم و آنتي تز تاريخي و اجتماعي و سياسي جريان خميني تبديل شدند.
اوجگیری اختلاف مجاهدین ومردم و حتی نمایندگان مجلس و رئیس جمهور وقت با خمینی
پيشروي مجاهدين درصحنه سياسي با شعار آزادي و گسترش حمايت ازمجاهدين درصحنه اجتماعي, بحران سياسي را به درون رژيم خميني ريخت و تضادهاي دروني آن را تشديد كرد. در خرداد 1359(ژوئن 1980) شماري براثر اوج گيري نفرت اجتماعي از چماقداري و سركوب مجاهدين , شماري از ازنمايندگان مجلس رژيم طي يك موضعگيري خواستار مقابله با چماقداران شدند. خميني به فرزندش احمد دستور داد دراين زمينه موضعگيري كند تا به نحوي چهره خودش را حفظ كند. اما بحران سياسي و اختلافات دروني رژيم رو به افزايش بود. بخصوص اختلافات دروني بين بني صدر كه به عنوان رئيس جمهور در رأس قوه اجرايي بود و حزب جمهوري اسلامي كه از طريق نفوذ خود درمجلس يك نخست وزير نامطلوب ( محمدعلي رجايي) را به بني صدر تحميل كرده و عملا دولت را دراختيارخود گرفته بود, بالا گرفت . اين بحران دروني , كه در واقع بازتاب بحران بين مردم و مجاهدين ازيك سو و كل رژيم ازسوي ديگر بود, در اواخر سال 59 به اوج خود رسيد و در مراسم بزرگداشت وفات مصدق در دانشگاه تهران در اوخر اسفند59(مارس81) به زدو خوردهاي خياباني منجر گرديد. متعاقبا خميني هيأتي را براي حل اختلافات دروني رژيمش تشكيل داد ولي به نتيجه نرسيد.
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company