Settings
Light Theme
Dark Theme

راز شب - قسمت نهم

راز شب - قسمت نهم
Nov 8, 2019 · 29m 33s
سرانجام به سلول برگردانده شدم. تيمم كردم نماز بخوانم. بالشتي را روي پاهايم
گذاشتم. و با آرامش نمازم را خواندم و از خداوند تشكر كردم. كه مرا همراهي ميكند و دعا كردم كه تا آخر بتوانم مقاومت كنم.
آن روز روزه بودم، اما آخرشب هم كه آب خواستم به من ندادند.
معمولاً وقتي كه زنداني را با كابل ميزدند تا چند ساعت از دادن آب به او ممانعت ميكردند.
مثل اينكه چند نفر بلافاصله بعد از خوردن آب، دچار خونريزي كليه شده بودند و آنها به دليل اينكه فرصت، براي بازجويي وگرفتن اطلاعات از دست نرود از مواردي كه باعث تأخير در بازجويي و ادامة شكنجه ميشد جلوگيري ميكردند.
.... همزمان نگاهم روي نوشته هاي روي ديوار زندان ثابت ماند.
نزديك رفتم و دستي روي ديوار كشيدم.
ديوارهاي زندان دفتر مقاومت و سرگذشت زندانيان است.
آخرين حرفها در آخرين لحظه ها، سفارشها، تجربيات، شعرها و خطهاي عمودي و بيشمار كه از شمارش روزهاي زندان حكايت ميكرد.
مشغول خواندن شدم، خواندن آن جمله هاي زيبا وجودم را پر از آرامش كرد. .
آيا ميتوان خورشيد را از تابيدن و بهار را از آمدن بازداشت؟
من تا آخرين لحظه مقاومت خواهم كرد“.
Information
Author Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Website -
Tags

Looks like you don't have any active episode

Browse Spreaker Catalogue to discover great new content

Current

Looks like you don't have any episodes in your queue

Browse Spreaker Catalogue to discover great new content

Next Up

Episode Cover Episode Cover

It's so quiet here...

Time to discover new episodes!

Discover
Your Library
Search