Settings
Light Theme
Dark Theme

آفتابکاران_محمود رویایی_قسمت پنجم

آفتابکاران_محمود رویایی_قسمت پنجم
Nov 7, 2019 · 26m 12s
صبحانه تكه يي نان, مقداری پنير و نيم ليواني چاي ولرم و بد بوي كافوردار بود.
در حالي كه خط نازكي از پنير با شَست در وسط نان كشيده بودم، دريچه باز شد.
اولين اسمي كه براي بازجويي خواند من بودم.
احساسي شبيه اضطراب و ترس كه در لرزش انگشتان و احتمالأ رنگ چهره ام بارز بود آزارم مي داد.
در مسير به موضوعات مختلف فكر مي كردم.
ولي هيچ تمركز و انسجامي نداشتم.
وقتي به محل تقسيم رسيديم و اسم دو نفر را براي دادگاه صدا كردند. به آنان غبطه خورده و نوعي حس حسادت داشتم.
همين كه پشت در شعبه رسيدم بازجو دستم را گرفت و آرام گفت:
-امروز راحتت ميكنم.
بعد چند سؤال كه در فرم چاپي نوشته شده بود و اسم و مشخصات كامل را هم در بالاي صفحه داشت، روي دسته صندلي گذاشت.
بيشتر سؤالات را قبلاً هم جواب داده بودم.
تلاش كردم جوابها را با كمي شاخ و برگ بيشتر بنويسم. كاغذ سفيدي مقابلم گذاشت و گفت:
-وصيتنامه ات رو بنويس.
-پوست از سرت مي كنيم، فكر نكن ميتوني از دستمون در بري.
-ما با هر كي صادقانه برخورد كنه كاري نداريم ولي به دشمنمون رحم نمي كنيم.
-الان مي برمت پيش دوستات تا سرنوشت خودتو ببيني.
Information
Author Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Website -
Tags

Looks like you don't have any active episode

Browse Spreaker Catalogue to discover great new content

Current

Looks like you don't have any episodes in your queue

Browse Spreaker Catalogue to discover great new content

Next Up

Episode Cover Episode Cover

It's so quiet here...

Time to discover new episodes!

Discover
Your Library
Search