Settings
Light Theme
Dark Theme

آفتابکاران_محمود رویایی_قسمت ۱۱

آفتابکاران_محمود رویایی_قسمت ۱۱
Nov 17, 2019 · 28m 16s
اگر بتوانم این مشکل را حل کنم دیگر هیچ مشکلی برایم لاینحل نیست.
حتی لحظه ای بذهنم زد که حاضرم سالم از این معرکه بیرون بیایم و دیگر ادامه ندهم.
منتظر بودم بازجو اسم موسی را صدا کند.
با ضربه محکمی که مثل چوب بود نقش زمین شدم و چند نفر با چوب و لگد و مشت و آرماتور و کابل بطرفم حمله ور شدند.....
دوباره اسم حمید سلیمانی را آورد و آهنگ بازجویی تغییر کرد.
بعداز یکساعت یا بیشتر که دیگر حتی توان ناله کردن هم نداشتم به بیرون درب پرتاب شدم .
تصمیم گرفتم بخوابم. وقتی بازجو مرا در آرامش دید.
لگدی زد و گفت: نیمساعت دیگر صدایت میکنم....
... بیاد خواهرم میترا افتادم که یکسال از من بزرگتر بود.
میخواستم هوادار سازمان بشود. مدتی به او تراکت و نشریه میدادم تا به مدرسه ببرد.
یک زمان هم قبض های کمک مالی صد ریالی و دویست ریالی را صبح تحویلش داده و میگفتم: باید اینها را به دوستانت بدهی و کمک مالی جمع کنی.
... وقتی در شعبه ۴ بازجو از من دور شد، فهمیدم یک برادر دیگری آنجاست.
از زیر چشم بند تعدادی از خواهران و برادران دیدم که با پاهای باند پیچی شده منتظر بازجویی هستند....
... قرار بود امشب من در کنار آنها باشم. ای کاش همین امروز زیر کابل میمردم.
فردا چه میشود؟ دو یا سه روز است نخوابیدم، چیزی هم نخوردم. بعد دوباره صدایم میکنند .....
Information
Author Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Website -
Tags

Looks like you don't have any active episode

Browse Spreaker Catalogue to discover great new content

Current

Podcast Cover

Looks like you don't have any episodes in your queue

Browse Spreaker Catalogue to discover great new content

Next Up

Episode Cover Episode Cover

It's so quiet here...

Time to discover new episodes!

Discover
Your Library
Search